ایران در طول تاریخ، همواره در معرض هجوم و توطئه ‏های دشمنان‏ قرار داشته است.

اشاره ارّان: ایران در طول تاریخ، همواره در معرض هجوم و توطئه ‏های دشمنان‏ قرار داشته است. افزایش سطح آگاهی‏های سیاسی و تاریخی مردم‏ (به خصوص نسل جوان)، به‏ طور قطع می‏تواند در بی اثر کردن این‏ توطئه ‏ها نقش بسزایی داشته باشد.

در صفحه ‏های 36 و 37 «کتاب‏ تاریخ معاصر» تحت عنوان «بیشتر بدانید»، به یکی از این توطئه ‏ها (در مورد آذربایجان) اشاره شده است. بر خود وظیفه دانستم، برای روشن‏ شدن بهتر اذهان، چند نکته‏ی دیگر را با توجه به اسناد و مدارک تاریخی‏ بر آن مطلب اضافه کنم.

گروه فرهنگ آذرپژوه: «ارّان» به تشدید ثانی بر وزن «پران»1، نام سرزمینی در قفقاز است. در مورد محدوده‏ی جغرافیایی این منطقه نظرهای متفاوتی ارائه شده ‏اند. استرابن (بیش از دو هزار سال قبل) می‏نویسد: «آلبانیا [ارّان] سرزمینی‏ است که از جنوب رشته کوه‏های قفقاز تا رود کر و از دریای خزر تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب به سرزمین ماد آتروپاتن ‏[آذربایجان‏] محدود است» [رضا،1372:32]

مقدسی می‏گوید: «ارّان سرزمینی جزیره مانند، میان دریای خزر و رود ارس است که نهر الملک (رودکر) از طول آن را قطع می‏کند [همان،ص 46].

ابن فقیه هم ارمنستان را به چهار بخش تقسیم کرده و «اران» را جزء بخش اول ارمنستان محسوب داشته‏ [ابن فقیه،1349:130 و 129] و رود ارس را مرز بین آذربایجان و ارّان بیان کرده است‏ [همان،ص 139].

ابن حوقل می‏نویسد: «مرز ناحیه الران از طرف پایین، رودخانه‏ رس (ارس) و در ساحل آن شهر ورثان است» [ابن حوقل، 1345:82] وی فرمانروایان ارّان را تابعان و خراج گزاران شاهان‏ آذربایجان می‏داند [همان،ص 95].

اشپولر، اسلام‏شناس و ایران‏شناس مشهور آلمانی، طی‏ نقشه‏ی مندرج در کتاب معروف خود، «تاریخ ایران در قرن نخستین‏ اسلامی»، آذربایجان را در جنوب و ارّان را در شمال رود ارس نشان‏ داده است‏ [اشپولر،1379:427]. لسترنج نیز می‌نویسد: «ایالت اران در مثلث بزرگی در مغرب ملتقای دو رود سیروس و اراکسس‏ واقع است که اعراب آن‏ها را کر و ارس نامیده‏اند»[لسترنج، 1367:190].

بارتولد، دانشمند مشهور روسی، در مورد محدوده‏ی جغرافیایی‏ ارّان چنین اظهار نظر می‏کند: «آلبانیا در روزگار باستان و نیز بعدها به‏ هنگامی که اران نامیده شد، به سرزمینی گفته می‏شد که از ناحیه‏ی‏ دربند در شمال شرق، تا شهر تفلیس در غرب، و تا رود ارس در جنوب‏ و جنوب غرب امتداد داشت. بعدها مؤلفات متأخر، سرزمینی را که‏ میان شیروان و آذربایجان نهاد شده است، اران نامیدند»[رضا، 1372:54]. وی هم‏چنین اضافه می‏کند: «رود ارس که اکنون آذربایجان ایران را از قفقاز جدا می‌کند، در روزگاران کهن مرز قومی و نژادی قاطعی بوده، میان سرزمین ایران ماد و سرزمین آلبانیا که اقوام آن یافثی بوده‏اند» [همان،ص 55].

نام این منطقه را جغرافی نگاران به شکل‏های‏ گوناگون آورده‏اند. در نوشته‏ های مؤلفان یونانی‏ و رومی عهد باستان و سده‏ های میانه، نام این‏ سرزمین به صورت «آلبانیا» و «آریانیا» آمده است‏ [مقدسی،1361:554 و 555]. در زبان‏ گرجی، این نام به صورت«رانی» [کسروی، 1356:368؛ رضا،1372:38؛ بجنوردی،1368، ج7:421] و متون‏ ارمنی «آلوانک» (آلوان) و «آغوانک» (اغوان) نوشته شده است‏ [رضا،1372:39]. هم‏چنین در نوشته‏ های مورخان و جغرافی نگاران اسلامی این نام به‏ صورت‏های «الران» [کسروی،1356:368؛ معین،1371،ج5،114؛ لسترنج،1367:405]، «ارّان» [ابن حوقل، 1345:82؛ زیدان،1352:254] آمده است.

احتمالا «آران» و «آلبانیا» دو تلفظ جدا، از نامی واحد است. شاید «آران» شکل تلفظ پارسی نام «آلبانیا» باشد. در سنگ نبشته ‏ها، نام سرزمین موردنظر، به صورت«آلبانیا» و در متون پارتی به شکل‏ «اردن» آمده است. ریشه‏ی واژه «ارّان» شناخته نیست. کسروی معتقد است که «آران» از واژه «آر» پدید آمده که نام دیگر نژاد بزرگ «ایر» یا همان تیره‏ی آریای است ‏[کسروی،1335:246]. در«فرهنگ‏ معین»، «آران» متشکل از دو جزء «آر» به معنی «آریا» و«ران» به عنوان‏ پسوند مکان آمده است‏ [معین،1371،ج 5:114]؛ یعنی محل‏ (به تصویر صفحه مراجعه شود) زندگی آریاییان.


ارّان
پیش از اسلام

از دوران پیش از تاریخ آلبانیای قفقاز و نژاد و تیره‏ی ساکنان این‏ سرزمین آگاهی در دست نیست. هرودت اقوام ساکن منطقه‏ی شرق‏ قفقاز را «میک‏ها»، «کاسپیان» و«اوتی» می‏داند؛ که احتمالا این سه‏ قبیله هسته‏ی اصلی ساکنان آلبانیای باستان را تشکیل می‏دادند [رضا، 1372:98]. آن‏چه مسلم است، مردم آلانیای قفقاز از دیدگاه قومی‏ و نژادی از ماد کوچک (آذربایجان) جدا بودند. حتی از نظر زبان‏ و دین نیز با یکدیگر تفاوت داشتند؛ به‏طوری‏ که بارتولد معتقد است: «در زمان تسلط مسلمانان بر اران، زبان مردم اران (ارانی) از گروه زبان‏های یافثی، و دین آن‏ها برخلاف‏ مردم آذربایجان (زرتشتی)، مسیحی بوده‏است‏ [همان،ص 107 و 108].

در مورد سرزمین ارّان در تابع جغرافیایی‏ دوران اسلامی، تا سده‏ی هشتم هجری‏ مطالب چندانی موجود نیست. در اکثر منابع، فقط اشاره‏ی اندکی به اران، آن هم به همراه‏ آذربایجان و ارمنیه، شده است. لسترنج علت‏ این امر را چنین بیان کرده است: «چون‏ ایالت‏های اران، شیروان، گرجستان و ارمنستان را که بیشتر در شمال رود ارس قرار دارند، نمی‏توان کاملا از جمله ممالک‏ اسلامی به شمار آورد، به همین دلیل‏ جغرافی نویسان مسلمانان درباره‏ی آن‏ها کنجکاوی زیادی به خرج‏ نداده‏اند. گرچه این مناطق بیشتر تحت تسلط مسلمانان بوده‏اند، ولی‏ اکثریت جمعیت آنان تا اواخر قرون وسطا هم‏چنان بر مسیحیت خویش‏ باقی ماندند. فقط بعد از هجوم مغول، به خصوص لشکرکشی‏های‏ تیمور در اواخر سده‏ی هشتم هجری به گرجستان، باعث غلبه‏ی اسلام‏ در این نقاط گردید».[لسترنج،1367:190].

برخی از شهرهای اران عبارت‏اند از: بیلقان، بردع، گنجه‏ [حدود العالم…،1362:158؛ اصطخری،بی‏تا:158]، باکو، خنان (خنان)، دربند، تفلیس ‏[حدود العالم…،1362:164- 162؛ مقدسی،1361:555]، شماخی، شروان، ابخاز، شکی، شابران، قلعه ‏[اصطخری، بی‏تا:158؛ مقدسی،1361:555؛ حدودالعالم…،1362:163-161]، بردیج (بزرنج) [اصطخری، بی‏تا:158]. مقدسی ملازگرد را هم جزو توابع اران به شمار آورده است‏[مقدسی،1361:555]. مهم‏ترین محصولات کشاورزی‏ این ناحیه فندق، شاه بلوط، شلتوک، پنبه و حبوبات است. جامه‏ی‏ کتان در بند نیز شهرت داشته است و به آذربایجان و دیگر نقاط ارّان ، صادر می‏شد [اصطخری،بی‏تا:157].

در سال 385 م، دولت‏های ایران و بیزانس به سبب ضعف دولت‏ «ارشکیان ارمنستان»، این سرزمین (ارمنستان) را میان خود تقسیم‏ کردند. بخش تابع ایران شامل ارّان نیز می‏شد. پس از مرگ یزدگرد دوم‏ در سال 457 م، به علت آشفتگی دولت ساسانی، فرمانروای اران سر به شورش برداشت، ولی “پیروز”(حکومت از 459 تا 484 م) در حدود سال 464 م شورش را سرکوب کرد و بدین سان پس از پنج سده، پادشاهی اران پایان گرفت. ساسانیان احتمالا مقر مرزبانی را از «چور» به منطقه‏ی امن‏تری در کرانه‏ی راست رود کر به شهر«پرتو» (بردعه) منتقل کردند [بجنورد،1368،ج 7:422].

در دوره‏ی پادشاهی قباد(531-488 م)، شهر بردعه تجدید بنا شد [ابن خرداد به،بی‏تا:122]. آلبانی‏ها آیین مسیحیت‏ ارمنی را برگزیدند [فرای،1372، ج 4:197]. پذیرش آیین مسیحیت به‏ عنوان دین رسمی در ارّان به حدود سده‏ی چهارم میلادی بر می‏گردد. آیین‏ مسیحیت سبب شد که شورش‏های مردم‏ اران بر ضد دولت ساسانی صورت دینی‏ به خود بگیرد. یزدگرد دوم شورشیان را سرکوب و آن‏ها را به پذیرش آیین زرتشت‏ واداشت. احتمالا تا سده‏ی پنجم‏ میلادی، زبان ارانی فاقد خط و کتابت‏ بود. در این سده الفبای ارانی از سوی‏ کشیشان ارمنی تدوین شد. الفبای مزبور 52 حرف داشت، زیرا در زبان ارانی‏ اصواتی وجود داشتند که زبان ارمنی فاقد آن‏ها بود.


اران در دوران اسلامی

احتمالا فتح اران در سال‏های 26-24 ه.ق/647-645 م و در عهد خلافت عثمان، توسط حبیب ابن مسلم فهری و سلمان بن‏ ربیعه باهلی صورت گرفت. فرمانروایان اران در زمان خلافت امویان‏ و عباسیان به صورت نیمه مستقل خراج گزار بودند [بجنوردی، (به تصویر صفحه مراجعه شود) 1368،ج 7:422 و 423]. روس‏ها در سال 333 ه.ق به شهر بردعه، تختگاه اران حمله و این شهر را ویران کردند [کسروی، 1335:78].  پس از این ویرانی، بردعه اهمیت خود را از دست داد و گنجه جای آن را گرفت ‏[بجنوردی،1368،ج 7:423].

اران در اواسط سده‏ی پنجم هجری قمری(یازدهم میلادی)، تحت تسلط طغرل بیک سلجوقی قرار گرفت. این سرزمین در سال‏ 459 ه.ق به تصرف الب ارسلان در آمد [کسروی،1335،305- 302]. در عهد سلجوقیان، اران تجزیه شد و رفته رفته تحت نفوذ فرمانروایان آذربایجان بود [بخنوردی،1368،ج 7:423]. از 618 ه.ق/221 م مغولان به سرزمین ارّان حمله بردند و نفوذ ترکان بر اران فزونی گرفت ‏[پیشین،اقبال آشتیانی،1376:92]. اران در عهد سلجوقیان و متعاقب آن در روزگار استیلای مغول بر منطقه، تمتم و کمال ترکی شد و ویژگی‏های قومی و نیز نام‏ خود را از داد [بجنوردی،1368، ج 7:424].

ارّان در اواسط سده‏ی 18 م به چندین‏ خان‏نشین، ملک‏نشین و سلطان‏نشین کوچک‏ تجزیه شد که در واقع آن‏ها تنها نامی داشتند [رضا،1372:160 و 161]. پس از جنگ‏های ایران و روس و تصرف سرزمین‏ قفقاز از سوی دولت روسیه ‏[شمیم؛1375: 101] ،آن گروه از خانات نیمه مستقلی که در خدمت امپراتوری روسیه قرار گرفتند، تابع‏ فرماندار کل امپراتوری روسیه در قفقاز شدند [پیشین‏]. پس از شکست ایران از روسیه و منعقد شدن قرارداد ترکمنچای بین ایران و روسیه، سراسر قفقاز به تصرف امپراتوری‏ روسیه درآمد. مسلمانان ترک زبان قفقاز، به‏ علت ناامیدی از پشیمانی دولت ایران، به‏ دولت امپراتوری عثمانی روی آوردند.

در اواخر سده‏ی نوزدهم میلادی در امپراتوری عثمانی دو نوع‏ جریان فکری قوت می‏گرفت: یکی اندیشه‏ی «اتحاد اسلام» و دیگری‏ «وحدت ترکان». گروهی به نام «ترکان جوان» این طرز فکری آخر را نمایندگی می‏کردند. دولت عثمانی که ترک زبان و در عین حال مدعی‏ رهبری بر مسلمین سراسر جان بود، این دو اندیشه را درهم ادغام‏ کرد و به خدمت گرفت. بدین ترتیب، دولت عثمانی از ناخرسندی مسلمانان قفقاز از حکومت روسیه بر سرزمین‏هایشان بهره گرفت و قیام‏های مردم قفقاز را علیه دولت روسیه که رنگ سیاسی-مذهبی‏ داشت، مورد حمایت و پشتیبانی قرار داد. در این راستا، در سال‏ 1911 م در شهر«باکو» حزبی به نام «حزب اسلام و دموکرات» (مساوات) توسط افرادی پایه‏گذاری شد که از سوی عثمانی‏ها حمایت‏ می‏شد. این حزب هر دو جنبه‏ی سیاسی و مذهبی (ترک‌زبان و مسلمان‏ بودن) را در خود جمع داشت.

ترکان پس از انقلاب اکتبر سال 1917 م و سقوط امپراتوری تزاری، نفوذ خود را در قفقاز گسترش دادند. سران حزب مساوات در ماه مه‏ تفلیس اعلام استقلال کردند و در ماه ژوئن همان سال، مقر خود را به‏ شهر گنجه انتقال دادند. با ورود قوای عثمانی در 15 سپتامبر سال‏ 1918 م به باکو، این شهر به عنوان پایتخت دولت مساوات انتخاب‏ شد [پیشین‏]. با وجود شکست سپاه عثمانی از انگلیسی‏ها و اخراج‏ آن‏ها از این سرزمین در 30 اکتبر سال 1919 مساواتیان حدود دو سال تحت عنوان «دولت جمهوری آذربایجان» بر اران و شیروان‏ حکومت کردند و سپس در آوریل سال 1920 م توسط ارتش سرخ‏ ساقط و سران آن‏ها اعدام شدند.


جمع بندی

بدین ترتیب نام «آذربایجان» نخست از سوی مساواتیان بر بخشی‏ از قفقاز گذاشته شد و پس از آن توسط اتحاد شوروی تأیید و تثبیت‏ گردید. در صورتی که تا اوایل سده‏ی بیستم (1918)، بنا به تصریح‏ جغرافی نگاران و دانشمندان غربی و اسلامی، این سرزمین (ارّان) هیچ گاه نام آذربایجان نداشته است. اما این حقیقت بعدها به علل‏ سیاسی، از جهانیان پنهان نگه داشته شد، به‏طوری که امروزه کمتر کسی از نسل جوان و از نسل گذشته، از این امر آگاهی دارد.

تغییر نام اران و شیروان، نتیجه‏ی حیله‏ی سیاسی «ترکان جوان» بود که به‏ علت شکست آن‏ها در تهاجم‏های متعددشان برای تصرف آذربایجان، به علت مقاومت سخت و دلیرانه‏ی مردم صورت گرفت. آن‏ها برای‏ رسیدن به هدف خود که همانا تصرف آذربایجان بود، راه غیر مستقیمی‏ انتخاب کرده بودند. ابتدا می‏خواستند قفقاز و آذربایجان را زیر نام‏ واحد «آذربایجان» متحد سازند و پس از آن دو سرزمین نام برده را به‏ خاک خود ضمیمه کنند. گویا این نقشه‏ی شوم به مذاق دولت مردان‏ شوروی سابق نیز خوش آمد، به‏طوری که به قول بارتولد، دانشمند و سیاست‏مدار مشهور روس: «نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان‏ از آن جهت انتخاب شد که گمان می‏رفت، با برقراری جمهوری‏ آذربایجان، آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند… نام‏ آذربایجان از این نظر برگزیده شد»[همان،ص 161 و 162].

شیخ محمد خیابانی و یارانش، به نشانه‏ی اعتراض به این‏ نام‏گذاری نادرست، و به خاطر نقش آذربایجان در جنبش مشروعیت، پیشنهاد کردند نام آذربایجان به آزادیستان» تبدیل شود [کسروی، 1357،ج 2:873].

*شهین سهرابی(دبیر تاریخ، خرمدره)

منابع
1- تبریزی، محمد حسین بن خلف. برهان قاطع(ج 1). به اهتمام محمد معین. امیر کبیر. تهران.1375.

2- رضا، عنایت اللّه. آذربایجان و اران (آلبانیای قفقاز). مؤسسه‏ی میثاق. تهران. 1372.

3- همدانی ابن فقیه، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق. مختصر البلدان. ترجمۀ ح‏ مسعود. بنیاد فرهنگ ایران. تهران.1349.

4- ابن حوقل. صورت الارض. ترجمۀ جعفر شعار. بنیاد فرهنگ ایران. تهران. 1345.

5- اشپولر،برتولد. تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی(ج 1). ترجمۀ جواد فلاطوری. علمی و فرهنگی. تهران.1379.

6- لسترنج. جغرافیای تاریخی سرزمین‏های خلاف شرقی. ترجمۀ محمود عرفان. علمی و فرهنگی. تهران.1367.

7- مقدسی،ابو عبد اللّه محمد بن احمد. احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم. ترجمۀ‏ علینقی منزوی. مؤلفان و مترجمان ایرانی تهران.1361.

8- کسروی، سید احمد. کاروند کسروی