مناسبات میان ایران و باکو از زمان سقوط اتحاد جماهیرشوروی تا به امروز با شدت و ضعف و در اَشکال گوناگون آن، همواره جاری و ساری بوده است. اما طی چندسال اخیر، این تنش ها و تحرکات، بیشترین شدت را به خود گرفته است. برهمگان روشن است که مقصر و آغازگر این تحرکات و تنش ها در قفقاز جنوبی، باکو و زیاده خواهی های رئیس جمهوری آن می باشد

گروه سیاست: تحرکاتی که در مرزهای شمال غربی میهن مان در قفقاز جنوبی به وجود آمده، قطعا دارای ابعاد گوناگونی است که به اقتضای مجال این یادداشت، به بُعدی از آن ابعاد می پردازیم: مناسبات میان ایران و باکو از زمان سقوط اتحاد جماهیرشوروی تا به امروز با شدت و ضعف و در اَشکال گوناگون آن، همواره جاری و ساری بوده است. اما طی چندسال اخیر، این تنش ها و تحرکات، بیشترین شدت را به خود گرفته است. برهمگان روشن است که مقصر و آغازگر این تحرکات و تنش ها، باکو و زیاده خواهی های رئیس جمهوری آن می باشد که از حمایت مستقیم ترکیه برخورداراست. پر واضح است که «الهام علی اف» را به تنهایی توان و شهامت آن نیست که دست به این رفتارهای خصمانه بزند و زبان به رجزهای متوهمانه به سمت ایران و منافع ملی ما بگشاید. البته اسرائیل نیز ضلع دیگر این مثلث را تشکیل می دهد. باید به ضرس قاطع و با یقین بیان نمود که رئیس جمهور ترکیه به عنوان پای ثابت این صحنه‌ی خیمه شب بازی، پشتیبان تحرکات و شریکِ زبان درازی های عروسک این صحنه، است.

به واقع در این بلوای منطقه ای، رئیس جمهور باکو را باید مجری این جریان دانست؛ جریانی برنامه‌ریزی شده که تامل در آن، این نتیجه‌ی بسیار مهم اما کمتر تعریف شده را به دست می‌دهد که سویی از جریانات امروز، به تاریخ وصل بوده و ریشه‌اش را باید در تاریخ جُست. نکته‌ای کلیدی و بسیار مهم که در مناقشات اخیر مرزی نباید مفغول بماند، برنامه‌ریزی بلند مدت و ردپای پررنگِ جریان پانترکیسم از گذشته تا به امروز برای رسیدن به این مرحله از غائله‌ی اخیر است.

آری! پانترکیسم، این دستگاهِ طویل و سیالِ ایران‌ستیز، در ادامه‌ی مسیرِ بلند مدتش امروز خود را در ایستگاهِ «زنگه زور» می‌بیند. برای تبیین موضوع مذکور باید به سال ۱۹۲۳ رجوع نماییم؛ ترکیه‌ی باز مانده از خرابه های امپراطوری عثمانی، از همان ابتدای تشکیل تا امروز، به عنوان یکی از موذی ترین بازیگران این منطقه، تهدیدی برای ژئوپولیتیک و منافع ملی ایران بوده است. ترکیه برعکس ایران، از ملت نبودن خود در رنج بوده و همواره به دنبال ایجاد ملیتی مستقل برای خود تحت عنوان «ملت ترک» در قالب «جریان های پانترکیسمی» شروع به فعالیت‌های ضد ایرانی کرده و روی به تخریب آثار و نشانه‌های ملیت ایرانی آورد؛ ترکیه بذر این تحریف و دروغ‌ها را بیشتر در شمالِ غرب ایران و به طور ویژه در آذربایجان پخش کرد تا با برداشت از درخت پانترکیسم، سعی در تضعیف توان ملی ایران و ایجاد انشقاق در اتحاد ملی ما داشته باشد تا از این طریق، جایگاهی برای هویت خود دست و پا کند. سوا از فعالیت‌های گسترده‌ی آنان علیه زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، غالب شدن ترکیه بر منطقه‌ی راهبردیِ «قره سو» در سال ۱۳۱٠ بنا به هر دلیلِ تاریخی و هر توجیهی که باشد، باعث از دست رفتن بخشی از «خاک ایران» شد. به دنبال مالکیت ترکیه بر این مناطقِ حیاتیِ ایران که «ما بین ترکیه و نخجوان» قرار گرفته، از یک سو ایران بخشی از خاک و مرز زمینی خود با ارمنستان را در شمالِ غربی ترین منطقه‌ی کشور از دست داد و از دیگر سو مایه‌ی دسترسی و اتصال ترکیه به جمهوری خود مختار نخجوان شد. از دیدگاهِ «تاریخ اندیشه‌ی سیاسی ایران» اثرات مخرب و منفی این تساهل و اشتباهات، نه تنها مقطعی و مختص به دوره ای خاص نیست، بلکه اثرات آن بلند مدت و دامن گیر می باشد. چند دهه‌ی پیش، «آتا ترک» در پی ایجادِ «کمربند کشورهای ترک» بود و امروز «اردوغان» در ادامه‌ی همان مسیر و به عنوان یکی از وارثان اوست که در اتحاد با علی اف و پانترکیسمِ داخلی و خارجی، علیه منافع ملی ایران گام برداشته، افکار و مقاصد پلیدی را در سر می پرورانند که در پی رساندن آن مقاصد از مرحله‌ی نظر به عمل و رسیدن به هدف هستند! برای اتحاد مشمئزکننده‌ی ترکیه و باکو که با تجاوز و تهاجم به «دالان زنگه زور» شکل تازه‌ای به خود گرفته، دو دلیل قطعی و چندین دلیل احتمالی را می توان برشمرد:

۱- قطع مرز زمینی ایران با ارمنستان و انسداد محور ترانزیتی ایران به اروپا

۲- ترویج گسترده تر ایدئولوژی و جریان ایران‌ستیزِ پانترکیسم (گسترش نقشه‌ی جغرافیایی جهان ترک)

۳- در کنار دلایل قطعی بالا، می توان دلایل احتمالی دیگری را آورد؛ این که الهام علی اف چندین بار درخواست عضویت در ناتو را داده است، و اگر ناتو شروطی را برای باکو گذاشته و در پی تسلط بر خزر و منابع آن باشد، باز باید به نقش ترکیه به عنوان یکی از اعضای پر نفوذ ناتو اشاره داشت؛ چرا که در کنار سایر نتایج آن و همچنین انفعال بیشتر ایران، اردوغان فرصتی برای پیشبرد اهداف ترک گرایی خود یافته است. (پیوستن شرق دریای کاسپین به غرب آن)

اینجاست که  اهمیت تاریخ، و تاریخ اندیشه‌ی سیاسی بیش از هر زمانی برای ما مشخص می شود. مشخص می شود که امروز باید مانع اقدامات بعدی آنان شویم؛ چرا که این ماجرا، پایانِ ماجرا نیست، همان گونه که آغاز آن نیست! دقیقا همین جاست که به اهمیت فوق العاده‌ی منطقه‌ی راهبردی «قره سو» در باز کردن این گره پی می بریم که شوربختانه از دستش داده ایم!

باری! اکنون که غائله‌ی باکو و آنکارا به باریک ترین و حساس ترین نقاط آن در تقابل با ایران رسیده است، باید از گذشته عبرت گرفت و دچار تکرارِ اشتباه نشد. چرا که پای منافع و امنیت ملّی ایران در میان است و خطرِ خفگیِ ژئوپولیتیک، ایران را تهدید می کند. حتی تمامیت ارضی ایران نیز در معرض خطر است. متوقع قاطعانه ترین پاسخ ها از سوی مقامات کشوری و لشکری جمهوری اسلامی ایران هستیم و هیچ انفعال و مماشاتی پذیرفته نیست. ایران به عنوانِ «قدرت اولِ نظامی در منطقه»، هم می تواند مانند سال گذشته و حتی محکم تر از آن، اقدام به رزمایش های نظامی لب مرز را داشته باشد و هم در صورت نیاز و برای کنترل هرچه بیشتر اوضاع، مقامات ارمنستان را متقاعد و مجاب کند که درخواست رسمی خود مبنی بر پشتیبانیِ ایران از ارمنستان و حضور نظامی در آن منطقه را صادر کنند.

 با توجه به استقرار یگان های زرهی و پدافندی نیروهای مسلح ایران در مرز ارمنستان و سخنان سفیر کشورمان در آن کشور:  «تهران با هر سناریویی که به مرز ایران و ارمنستان آسیب برساند، مستقیما برخورد خواهد کرد.» دولتمردان باکو و ترکیه باید بدانند که پشتوانه ی دیپلماسی ما، قدرت بالای نظامی ماست و ایران به عنوان قدرت برترِ نظامی در منطقه، هرگز اجازه‌ی پیشروی بیشتر را به مجریان و کارگردانان این غائله نخواهد داد./ نیما عظیمی

  • نویسنده : نیما عظیمی
  • منبع خبر : آذرپژوه